میثمِ دارِ علی ام . . .

صفات امام درس هفتم

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی کهف الحصین و غیاث المضطر المستکین

حجتک و کلمتک الناموس الاکبر الامام القائم المنتظر حجه بن الحسن العسکری

ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا

اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفائزین لمشاهدته و الممتثلین لاوامره.

اعتقادات/صفات امام علیه السلام/جلسه هفتم

ماء معین، بئر معطله، قصر مشید

تفسیر قمى: در آیه: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ نوشته است یعنى اگر امام شما غائب شود چه کسى میتواند امامى مانند آن بیاورد.

محمّد بن جمهور از فضالة بن ایوب نقل میکند که از حضرت رضا علیه السّلام راجع به آیه: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ پرسیده شد فرمود ماؤکم یعنى ابواب شما که منظور ائمه علیهم السّلام است که ابواب اللَّه بین خدا و خلقند فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ یعنى چه کسى براى شما علم امام را مى‏آورد.

غیبت طوسى: علی بن جعفر از برادر خود موسى بن جعفر علیهما السّلام تأویل آیه: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ را پرسید فرمود اگر امام خود را نیابید دیگر از سرچشمه زلال او آب ننوشید چه میکنید؟!

از کنز جامع الفوائد: از یحیى حلبى از حضرت صادق همین روایت را نقل میکند که اگر امام شما غائب شد چه کسى امامى جدید براى شما مى‏آورد.

توضیح: آب که کنایه از علم است بجهت اشتراک این دو در علت بودن براى زندگى است زیرا آب سبب زندگى جسم و علم سبب زندگى روح است (معین) در آیه یعنى آب جارى روى زمین.

مناقب: عبد العظیم حسنى باسناد خود از حضرت صادق نقل کرد در مورد آیه:

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً اگر پایدار باشند بر ولایت علی دلهاى آنها را شاداب از آب ایمان میکنیم طریقه ولایت على بن ابى طالب و اوصیاء است.

تفسیر قمى: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ و چاه واگذار شده و قصر بلند مینویسد این مثالى براى آل محمّد است. بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ چاهى است که آب از آن برداشته نشود و آن امامى است که غائب باشد که از نور علم او استفاده نمیشود تا وقت ظهور (و قصر مشید) یعنى کاخ بلند که مثل براى امیر المؤمنین و ائمه و فضائل منتشر آنها در دو جهانست و اشاره باین آیه است: لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ‏ تا پیروز کند دین اسلام را بر همه ادیان.

امام ناطق از این خانواده بقصر بلند تشبیه گردیده و امام خاموش به چاهى که آب از آن کشیده نشود.

هفت روایت در همین مورد از بصائر و اختصاص و معانى الاخبار نقل شد که در یکى بئر معطله بامام خاموش و قصر مشید بامام ناطق تأویل گردیده.

توضیح: ابتداى آیه چنین است: فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ.

توضیح: بنا بر تأویل ائمه علیهم السّلام ممکن است منظور از هلاک اهل قریه هلاک معنوى باشد یعنى گمراه شدن آنها که از امام صامت و ناطق بهره نمیبردند وجه تشبیه نیز آشکار است.

زیرا تشبیه زندگى معنوى را بزندگى ظاهر نموده و منافع روحى را به منافع جسمى.

 

 

 

 

 

نمونه هایی از بهره بردن از  ماء معین در عصر غیبت

تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی

سید میر علام تفرشی، که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلی (ره) است، می‌گوید:

شبی در صحن مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) راه می رفتم. خیلی از شب گذشته بود. ناگاه شخصی را دیدم که به سمت حرم مطهر می آید. من نیز به سمت او رفتم، وقتی نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملا احمد اردبیلی است.

خود را از او مخفی کردم، تا آن که نزدیک در حرم رسید و با این که در بسته بود، بازشد و مقدس اردبیلی داخل حرم گردید.

دیدم مثل این که با کسی صحبت می کند. بعد از آن بیرون آمد و در حرم هم بسته شد. به دنبال او براه افتادم، به طوری که مرانمی دید.

تا آن که از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت.

وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شربت شهادت نوشیده اند، قرار گرفت، دیدم راجع به مسأله ای با شخصی صحبت می کند وزمان زیادی هم طول کشید.

بعد از مدتی از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد.

من نیز به دنبالش می رفتم، تا نزدیک مسجد حنانه رسیدیم (مسجدی که دیوارش خم شده است وعلت آن این است که وقتی جنازه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای دفن در نجف اشرف، ازآن جا عبور می دادند، دیوار این مسجد، روی ارادت به آن حضرت خم شد). در آن جاسرفه ام گرفت، به طوری که نتوانستم خود را نگه دارم.

همین که صدای سرفه مرا شنید، متوجه من شد و فرمود: آیا تو میر علامی؟ عرض کردم: بلی.

فرمود: این جا چه کار داری؟

گفتم: از وقتی که داخل حرم مطهر شده اید، تا الان با شمابودم، شما را به حق صاحب این قبر (امیرالمؤمنین (علیه السلام)) قسم می دهم، اتفاقی را که امشب پیش آمد، از اول تا آخر به من بگویید.

فرمود: می‌گویم، به شرط آن که تا زنده ام آن را به کسی نگویی.

من هم قبول کردم و باایشان عهد و میثاق نمودم.

وقتی مطمئن شد، فرمود: بعضی از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیر ماندم ودر فکر بودم که ناگاه به دلم افتاد به خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بروم و آنها را ازحضرتش بپرسم.

وقتی که به حرم مطهر آن حضرت رسیدم، همان طوری که مشاهده کردی، در به روی من گشوده و داخل شدم.

در آن جا به درگاه الهی تضرع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند.

در آن حال صدایی از قبر مطهر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس، زیرا او امام زمان تو است.

به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آنها را از حضرت حجت (علیه السلام) سؤال نمودم، ایشان جواب عنایت کردند و الان هم برمی‌گردم.

تشرف علامه حلی

یکی از کسانی که مشرف شد محضر حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) علامۀ حلی است (افتخار مکتب اهل بیت)  علامۀ حلی یک وقت خبر به گوشش رسید، یه نفر از دشمنان و معاندین اهل بیت کتابی نوشته و در اون کتاب اهانت های زیادی به ساحت مقدس اهل بیت نموده. علامۀ حلی زنده و بیدار و سینه سپر کرد  و در کمین، یک دفعه ناراحت شد و با هر وضعی که بود این کتاب رو به دست آوردن، کتاب خطی بود و در اختیار کسی نمی گذاشتند  . اما او با زحمت زیادی این کتاب رو به دست آورد تا یک شبه بخواند و کتاب را پس بدهد. علامه که دید در این کتاب اهانت های زیادی به اهل بیت کرده، گفت باید ردیه اش رو بنویسم اما وقت ندارم  اما تند تند شروع به نسخه برداری از کتاب کردم. بعد از 4 ساعت نوشتن چشم و دستم خسته شد، م قهوه درست کردم بخورم که دیدم عربی از پله های خانه آمد بالا کنارم نشست و به من گفت علامۀ حلی چی مینویسی؟ گفتم یه کتابی هست که دارم از روش نسخه برداری می کنم. میگه بهم گفت بده من در نوشتن کمکت کنم، کتاب را به او دادم. گفتم نمیشه چون باید از نظر جمله بندی و برنامه مرتب باشه. گفت بده یک خط برات بنویسم ببین بلدم یا نه، یه خط نوشت و دیدم چقدر زیبا و به جا نوشت. گقت از این خطی که نوشتم بهتر هم میتونم بنویسم، میگه دیدم یک خطی زیر اون خط نوشت بهتر از اون خط. گفت باز از این خطی که نوشتم بهتر هم میتونم بنویسم، میگه دیدم یک خط دیگه ای نوشت بهتر از اون دو خط. به علامه حلی گفت بگیر بخواب، میگه من هم خوابیدم. وقتی که بیدار شدم دیدم جوان عربه رفته، میگه دوتا ناراحتی برام پیش اومد یکی اینکه مهمان نوازی نکردم و دیگری که خیلی مهمّه اینکه کتابم موند و ای کاش من نخوابیده بودم حتماً این عرب یک صفحه نوشت و رفت. آمدم سراغ کتاب ده صفحه زدم دیدم نوشته، پنجاه صفحه زدم دیدم نوشته، صد صفحه زدم دیدم نوشته و اومدم خط آخر رو با کتاب مقایسه کردم دیدم همش رو نوشته. دیدم در آخر صفحه پایین اون کتاب یه امضایی وجود داره، تو اون امضا نوشته (حجه ابن الحسن).  

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۴/۲۱
  • ۵۰۴ نمایش
  • هاشم سرابندی

نظرات (۱)

سلام ممنون.
پاسخ:
علیکم السلام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی