میثمِ دارِ علی ام . . .

۲ مطلب با موضوع «دلنوشته ها» ثبت شده است

حالا هم که آمده ام بنگارم، با شماکاری ندارم!!

آمده ام سرگشاده به مولایم عریضه حاجت بنویسم!!

رنجوری و مهجوری، منطقِ آبروداری نمی شناسد.

باداباد!

شاید زبان حال درمانده دیگری باشد، که او هم بخواهد با مولایش عقده دل وا کند.

السلام علیک یا بقیة الله

مولای من اکنون که این سطور را می‌نگارم از نیمه شب گذشته تنهایم  وسینه ام تنگ شده.

تمنا دارم پلک‌های خسته ات را بر روی این سطورِ شکوای من بگشایی تا با تو بگویم آنچه را که خود از حال و روزم می‌بینی.که تو چشم بینا و گوش شنوای خدایی.

مگر نه این است که خودتان فرمودید: شما در کنج خانه هایتان دو لب به مناجات با ما نمی‌گشایید مگر اینکه ما می شنویم.

با قلمِ عریضه‌هایم آشنایی.

هیچگاه از غمِ هجرانت در نوشته هایم ننالیدم.گریبانی ندریدم، انگشتی به دندان نگزیدم.

از تنهایی و بی کسی خود نالیده ام. از فشار زندگانی و بی طاقتی خود اشک ریخته ام و دوریت را بهانه کرده ام.

ای آشنای درد! توکه خود نَفَس هایت به درد آمده از طول غیبتت، خوب معنای سینه تنگ را درک می‌کنی.

بر سر درِ قلم سرای خود به لاف حک کرده‌ام "میثمِ دارِ علی ام . . ."

علی که علیست. اما کدام میثم؟! کدام دار؟!

این همه راه از دیار خودکوچیدم به قم،که سربازت شوم، سربارت شدم.

آمدم خدوم باشم به آستانت، اما بر درِ آستانت خمود ماندم.

آمدم  به پایت و به راهت بمانم . . . ولی واماندم.

تو که خود آشنای غربتی، به غریبی ام رحم!

تو که خود آشنای تنهایی هستی، به بی‌کسی ام رحم!

به خاکِ مقدمت، به اشکِ گریه ات، گلِی دوباره برایم بیافرین و  به کالبد بی جانم بدم، تا زنده شوم، مسیح من!

تو میثم نداری ولی دار که داری. هاشمت به دار بیاویز و میثمت کن!

چشمان به خوناب نشسته از غمِ عمه مضطرتان، می‌بیند چگونه روزگار مرا از خدمت به آستانت واگذارده است.

شما از خاندانی هستید که سائل را لب نگشوده، در خجالت و اضطرابِ اجابت نمی‌گذارید.

نامه ام سرگشاده است، مگذار در این کاغذِ وبلاگ، که چشمانِ نامحرمانِ راز بدان می‌افتد از آنچه بر من آمده بگویم! آبروی گدایت را بخر و به عرض حاجت مَبَر.

به خودت سوگند:

آنقدر رفته ام از دست که به دلجویی من

هر چقدر زود قدم رنجه نمایی دیر است


  • هاشم سرابندی

سر آغاز

۲۴
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

یک وجب از خاک سرزمین اینترنت وحرف های ناگفته بسیار.

سعی دارم در این سرای اهل قلم

من هم به سهم خود

هر چند دواتِ فضل و علمی در بساط ندارم

دل نوشته هایی از جنس نه فقط خاطرات

بل دل نوشته هایی از جنس گدازه های شقشقیه مولا

به کاغذِ وبلاگ، بنگارم .  . .

تا چه ازدست برآید و چه قبول افتد

  • هاشم سرابندی