میثمِ دارِ علی ام . . .

در میزنند گمان کنم مادر آمده

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ب.ظ
در میزنند فکر کنم مادر آمده
از کوچه ها بنفشه ترین پیکر آمده
او رفته بود حق خودش را بیاورد
دیگر زمان خون جگریها سر آمده
وقتى که رفت از قدمش یاس میچکید
یعنى که دیده است که نیلوفر آمده
مانند یک کبوتر از این لانه رفته بود
حالا بدون بال و بدون پر آمده
گنجینه هاى عرش اللهى به نام اوست
هر چند گوشواره اش از جا درآمده
در کنج خانه بسترى آماده میکنم
در میزنند گمان کنم مادر آمده
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۱/۲۵
  • ۷۱۳ نمایش
  • هاشم سرابندی

نظرات (۲)

سلام حال شما خوبه ما به یاد شما هستیم ای کاش شما هم به یاد ما بودین
سلام
اصولا شما اشعار برقعه ای رو زیاد میخونید
خیلی تو اشعارتون نمود کرده
یاعلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی