میثمِ دارِ علی ام . . .

۲۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

غزلم فاقد تصویر حرم مانده هنوز
شهر در حسرت شمشیر دو دم مانده هنوز

کوچه در آتش غفلت؛ بدل عاشوراست
داغِ آن حادثه بر دوش علم مانده هنوز

از همان لحظه که در کوچه گرفتار شدی
توی فرهنگ غزل، واژه ی غم مانده هنوز

هر چه می خواست دلم از تو، برآورده شده -
آرزوی به فدایت بشوم مانده هنوز

عشق را در غل و زنجیر به بیعت بردند...
بعد از آن فاجعه ابروی تو خم مانده هنوز

می نویسم غزل و بعد غزل می بینم
طرحی از آتش و خون روی قلم مانده هنوز

از قدم های خودم در دل شب خسته شدم
به ظهور پسرت چند قدم مانده هنوز...؟

شاعر: محمد شریف

  • هاشم سرابندی
نوروزتان فاطمی
  • هاشم سرابندی

زهرای تو که هست، به مردم نیاز نیست
وقتی که آب هست، تیمم نیاز نیست

حرفی نزن گلوی تو را می‌کِشد طناب
وقتی اشاره هست، تکلم نیاز نیست

خاکستر علی شده‌ام چند مدتی‌ست‌‌
بال و پر مرا که به هیزم نیاز نیست

دستم به پای ضربه‌ی اول خودش شکست
با این حساب ضربه‌ی دوم نیاز نیست

کو دست تو علی! که بگیرم ببوسمش
دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست

حتی اشاره بار مرا می‌زند زمین
این بار شیشه را به تهاجم نیاز نیست

  • هاشم سرابندی

حضرت زهرا
بسم الله الرّحمن الرّحیم

مجنون تمام عمر به لیلا نیاز داشت
دلداده بود پس به دل آرا نیاز داشت

تهمت به پاکدامنی اش کی توان زدن؟
یوسف منزّه است ، زلیخا نیاز داشت

با اینکه داشت در نفس خود دم مسیح
عیسیٰ گهی خودش به مداوا نیاز داشت

بهر شکاف دادن پهنای رود نیل
حتّیٰ عصا به پنجه ی موسی نیاز داشت

تا نخل انبیاء خدا باور شود
این سلسله به خلقت طاها نیاز داشت

تاعرش و فرش متصل یکدگر شوند
کون و مکان به خواجه ی اسرا نیاز داشت

نورش هبوط کرد و تجلّای نور او
بعد از خودش به حیدر و زهرا نیاز داشت

حیدر:کسی که غرق خداوند خویش بود
زهرا:فقط به خالق یکتا نیاز داشت

روحش لطیف و خلقت دنیایی اش لطیف
انسیه بود و واژه حورا نیاز داشت

عالم نداشت ظرفیت جلوه کردنش
پس جلوه اش به محشر کبری نیاز داشت

مارا خرید بلکه خداییِّ مان کند
ورنه کجا به نوکری ما نیاز داشت؟؟؟

وقتی که او به حیدر کرّار رو نزد !!!
دیگر کجا به مردم دنیا نیاز داشت؟؟؟

آتش زدند خانه ی او را... کسی نگفت:
آیا به این مصیبت عظمیٰ نیاز داشت؟

دیدی چگونه بار خودش را زمین گذاشت
وقتی که او به فضه و اسماء نیاز داشت

محمد قاسمی ٢٦/١٢/١٣٩٢ سروده شد.

  • هاشم سرابندی
هر چند ناتوان شدى اما زپا نیفت
اى هشتمین عزیز،عزیز خدا نیفت
می ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد زپا بیفت ولى بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیرى نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت
مردم میان شهر تماشات می کنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت
دامان هیچکس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
  • هاشم سرابندی
در حسرت زیارتش ماندم،مانند یک روسیاه در ارتفاع پست:
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روى ردیف نازکى از سیم می نشست
وقتى کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توى گلو داشت می شکست
باران گرفت بغض خدا هم شکسته بود
اما کلاغ روى همان ارتفاع پست
آهسته گفت من که کبوتر نمی شوم
تنها دلم به دیدن گلدسته ات خوش است ...

این غزل سروده سرکار خانم دکتر مژگان عباسلوست
  • هاشم سرابندی
انگور می خرند پذیرایى ات کنند
مهمان جشن شوم یهودایى ات کنند
شکر خدا بر بدنت دشنه اى نخورد
قسمت نبود حضرت یحیایى ات کنند
  • هاشم سرابندی
با سینه اى که آتش از آن شعله می کشید
ناله براى کشته ى دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ى ضعیف
آرى نفس نفس زدنش تا سحر کشید
  • هاشم سرابندی
به لطف خنده ى تو شام غم سحر گردد
نشد که زائر تو ناامید برگردد
خدا به شهد لبت مزه ى رطب داده
کریم آل پیمبر تو را لقب داده
تبسم نمکینت چقدر شیرین است
دواى درد یتیم و فقیر و مسکین است
به هر مسافر بی ىسرپناه جادادى
به دست عاطفه حتى به سگ غذا دادى
  • هاشم سرابندی
پیامک: لب مرز هستم و مهر خروج به گذرنامه ام خورد
نائب الزیارة همه بازدید کنندگان وبلاگ هستم ان شاء الله
این زائر اربعین نوایی دارد
چشمی به دو گنبد طلایی دارد
با پای پیاده نینوایی گشته
در دل ، دم گرم کربلایی دارد:
بر سنگ مزار من به خون بنویسید
ایوان نجف عجب صفایی دارد...
حلالم کنید
  • هاشم سرابندی