میثمِ دارِ علی ام . . .

۶ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

هر چند ناتوان شدى اما زپا نیفت
اى هشتمین عزیز،عزیز خدا نیفت
می ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد زپا بیفت ولى بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیرى نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت
مردم میان شهر تماشات می کنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت
دامان هیچکس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
  • هاشم سرابندی
در حسرت زیارتش ماندم،مانند یک روسیاه در ارتفاع پست:
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روى ردیف نازکى از سیم می نشست
وقتى کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توى گلو داشت می شکست
باران گرفت بغض خدا هم شکسته بود
اما کلاغ روى همان ارتفاع پست
آهسته گفت من که کبوتر نمی شوم
تنها دلم به دیدن گلدسته ات خوش است ...

این غزل سروده سرکار خانم دکتر مژگان عباسلوست
  • هاشم سرابندی
انگور می خرند پذیرایى ات کنند
مهمان جشن شوم یهودایى ات کنند
شکر خدا بر بدنت دشنه اى نخورد
قسمت نبود حضرت یحیایى ات کنند
  • هاشم سرابندی
با سینه اى که آتش از آن شعله می کشید
ناله براى کشته ى دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ى ضعیف
آرى نفس نفس زدنش تا سحر کشید
  • هاشم سرابندی
به لطف خنده ى تو شام غم سحر گردد
نشد که زائر تو ناامید برگردد
خدا به شهد لبت مزه ى رطب داده
کریم آل پیمبر تو را لقب داده
تبسم نمکینت چقدر شیرین است
دواى درد یتیم و فقیر و مسکین است
به هر مسافر بی ىسرپناه جادادى
به دست عاطفه حتى به سگ غذا دادى
  • هاشم سرابندی
پیامک: لب مرز هستم و مهر خروج به گذرنامه ام خورد
نائب الزیارة همه بازدید کنندگان وبلاگ هستم ان شاء الله
این زائر اربعین نوایی دارد
چشمی به دو گنبد طلایی دارد
با پای پیاده نینوایی گشته
در دل ، دم گرم کربلایی دارد:
بر سنگ مزار من به خون بنویسید
ایوان نجف عجب صفایی دارد...
حلالم کنید
  • هاشم سرابندی