میثمِ دارِ علی ام . . .

صفات امام درس ششم

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی کهف الحصین و غیاث المضطر المستکین

حجتک و کلمتک الناموس الاکبر الامام القائم المنتظر حجه بن الحسن العسکری

ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا

اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفائزین لمشاهدته و الممتثلین لاوامره.

اعتقادات/صفات امام علیه السلام/جلسه ششم

--- ادامه بحث تذکر! ---

این علم به افاضه خداست و خدا اگر بخواهد به یک مورچه علمی می دهد که به نبی خود نداده

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصْفَهَانِیُّ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْغَازِی‏ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‏ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قَالَ لَمَّا قَالَتِ النَّمْلَةُ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ‏ حَمَلَتِ الرِّیحُ صَوْتَ النَّمْلَةِ إِلَى سُلَیْمَانَ ع وَ هُوَ مَارٌّ فِی الْهَوَاءِ وَ الرِّیحُ قَدْ حَمَلَتْهُ فَوَقَفَ وَ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّمْلَةِ فَلَمَّا أُتِیَ بِهَا قَالَ سُلَیْمَانُ یَا أَیُّهَا النَّمْلَةُ أَ مَا عَلِمْتِ أَنِّی نَبِیُّ اللَّهِ وَ أَنِّی لَا أَظْلِمُ أَحَداً قَالَتِ النَّمْلَةُ بَلَى قَالَ سُلَیْمَانُ ع فَلِمَ حَذَّرْتِهِمْ ظُلْمِی‏ فَقُلْتِ‏ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ‏ قَالَتِ النَّمْلَةُ خَشِیتُ أَنْ ینظر [یَنْظُرُوا] إِلَى زِینَتِکَ فَیَفْتَتِنُوا بِهَا فَیَبْعُدُونَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ قَالَتِ النَّمْلَةُ أَنْتَ أَکْبَرُ أَمْ أَبُوکَ دَاوُدُ قَالَ سُلَیْمَانُ بَلْ أَبِی دَاوُدُ قَالَتِ النَّمْلَةُ فَلِمَ زِیدَ فِی حُرُوفِ اسْمِکَ حَرْفٌ عَلَى حُرُوفِ اسْمِ أَبِیکَ دَاوُدَ قَالَ سُلَیْمَانُ مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَةُ لِأَنَّ أَبَاکَ دَاوُدَ ع دَاوَى جُرْحَهُ‏ بِوُدٍّ فَسُمِّیَ دَاوُدَ وَ أَنْتَ یَا سُلَیْمَانُ أَرْجُو أَنْ تَلْحَقَ بِأَبِیکَ قَالَتِ النَّمْلَةُ هَلْ تَدْرِی لِمَ سُخِّرَتْ لَکَ الرِّیحُ مِنْ بَیْنِ سَائِرِ الْمَمْلَکَةِ قَالَ سُلَیْمَانُ مَا لِی بِهَذَا عِلْمٌ قَالَتِ النَّمْلَةُ یَعْنِی عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ لَوْ سَخَّرْتُ لَکَ جَمِیعَ الْمَمْلَکَةِ کَمَا سَخَّرْتُ لَکَ هَذِهِ الرِّیحَ لَکَانَ زَوَالُهَا مِنْ یَدِکَ کَزَوَالِ الرِّیحِ فَحِینَئِذٍ تَبَسَّمَ‏ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها.1

از داود بن سلیمان غازى مروى است که گفت از حضرت على بن موسى الرضا (ع) شنیدم که از پدرش موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد (ع) در قول حقتعالى‏ فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها روایت میکرد که آن جناب فرمود مورچه گفت‏ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ‏ اى مورچگان داخل خانه‏هاى خود شوید که سلیمان و لشکریان او شما را پایمال نکنند باد صداى این مورچه را بگوش سلیمان (ع) رسانید در حالتى که باد سلیمان را برداشته در هوا عبور میداد سلیمان بایستاد و بفرمود این مورچه را نزد من آورید چون مورچه را نزدش آوردند فرمود اى مورچه آیا نمیدانى که منم پیغمبر خدا و احدى را ظلم و ستم نمیکنم مورچه عرض کرد بلى میدانستم فرمود پس چرا مورچگان را از ظلم من ترسانیدى و گفتى‏ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ‏ مورچه گفت ترسیدم که چون زینت ترا به بینند فریفته شوند و از خدا دور شوند پس از آن مورچه عرض کرد که تو بزرگترى یا پدرت داود فرمود بلکه پدرم داود بزرگتر است عرض کرد پس چرا در حروف اسم تو یکحرف زیادتر است از اسم داود پدرت فرمود مرا باین نکته دانائى نیست عرض کرد.

لان حروف داود داوى جرحة بود فسمى داود و انت ارجوا ان تلحق الى ابیک‏

باین جهت است که پدر تو داود درد خود را بدوستى خدا مداوا کرد پس او را داود نامید اى سلیمان امیدوارم که تو ملحق شوى بپدر خودت «مترجم گوید» حاصل جواب مورچه اینست که داود اصلش داوى جرحه‏ بود بوده است پس چون ملاحظه اصل او شود حروف اسم تو زیادتى بر حروف اسم او ندارد و یا اینکه مقصود او این بوده است که تو حلال ظاهرى خود را زیاد کرده و مثل او باطن را بمحبت خدا زینت نداده پس زیادتى حرفى از حروف اسم تو بر اسم او کنایه از زیادتى ظاهر تست بر ظاهر او و این ظاهر را باید رها کرده و بر پدرت ملحق شوى و مانند او باطل را بمحبت خدا زینت دهى پس از آن مورچه عرض کرد آیا میدانى چرا باد را خدا از میان سائر اجزاء مملکت از براى تو مسخر گردانید سلیمان فرمود مرا باین مطلب دانائى نیست مورچه عرض کرد که مقصود خدا این بود که اگر جمیع مملکت را از براى تو مسخر میگردانیدم مانند باد که از براى تو مسخر گردانیدم زوال همه مملکت تو مثل زوال باد میبود و چون باد از دست تو میرفت پس سلیمان را از قول مورچه خنده گرفت.2

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ الْکُوفِیِ‏  عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ السَّمَّانِ‏  قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏: مَا یَقُولُ‏ النَّاسُ‏ فِی‏ أُولِی‏ الْعَزْمِ‏ وَ صَاحِبِکُمْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قُلْتُ مَا یُقَدِّمُونَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَحَداً قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَالَ لِمُوسَى‏ وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً  وَ لَمْ یَقُلْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ قَالَ لِعِیسَى‏ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ‏  وَ لَمْ یَقُلْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ قَالَ لِصَاحِبِکُمْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏  وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ‏  وَ عِلْمُ هَذَا الْکِتَابِ عِنْدَه‏.3

از رسول خدا راجع به آیه « و من عنده علم من الکتاب » سؤال کردند، فرمودند: کسی که قسمی از علم کتاب نزد اوست وصى برادرم سلیمان بن داود (آصف بن برخیا) است. (که توانست با آن قسم از علم، تخت ملکه سبا را در چشم بر هم زدنی نزد حضرت سلیمان حاضر کند) گفتم یا رسول اللَّه در گفتار دیگری خداوند می فرماید: « بگو بس است به خدا گواه میان من و شما و کسى که نزد او است علم کتاب » فرمودند : آن کس برادرم على بن ابى طالب است.

حال از خود امیر المومنین علیه  السلام پرسیده می شود: در بین همه این فضائلی که شما دارید و قابل شمارش نیست، بالاترین فضیلت شما چیست؟ حضرت علیه السلام این آیه را تلاوت کردند :

" وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ" (آیه 43 سوره رعد)
می گویند
:یا رسول الله تو فرستاده خدا نیستی. چه بگویم؟ بگو شهادت تو کفایت می کند که من فرستاده خدا هستم. خدا می گوید یک شاهد بر رسالت رسول الله من خدا هستم و یک شاهد کسی است که نزد او علم الکتاب است.  شیعه و سنی، تمام مفسرین بدون شک و شبهه میگویند "وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ" علی بن ابیطالب علیه السلام است. برای گواهی دادن دو شاهد می خواهند، خدا می گوید یک شاهد بر رسالت من هستم و یک شاهد بر رسالت علی است.

 می پرسند "عِلْمُ الْکِتابِ" چیست؟ می گویند: علم اسم اعظم خداست.

در سوره نمل خواندیم که جناب سلیمان نبی وقتی اراده میکند تخت بلقیس را نزد خود حاضر کند، عده ای از اجنه به او می گویند تخت بلقیس را نزد تو حاضر میکنیم قبل از آنکه از جای خود برخیزی. (قرآن در اینجا می گوید: گفت کسی که علم بعضی از کتاب را داشت.) سلیمان می گوید: نه، من تخت بلقیس را نزد تو حاضر می کنم قبل از آنکه تو مژه بر هم بزنی سلیمان نبی گفت: بیاور! و تخت بلقیس قبل از اینکه مژه ای بر هم بزند در آنجا حاضر شد.(حضرت سلیمان اینگونه خواست تا همه اطافیانش قدر و جایگاه و علم آصف بن برخیا را بدانند همانگونه که پیامبر بارها این کار را در مورد امیر المومنین علیه السلام انجام داده بود.)

سلیمان نبی از 73 اسم اعظم، 1 اسم را بلد بود. امیرالمومنین  علیه السلام صاحب 72 اسم اعظم حق است.

 امام صادق علیه السلام در یک تمثیل بسیار زیبا می فرمایند: اگر یک پشه از دریا عبور کند و نمی از دریا به بال آن پشه بنشیند، نسبت بین آن نم و آن دریا چقدر کوچک است؟ هیچ است.آن نمی که به بال پشه نشسته است، علم آصف بن برخیا است نسبت به دریا که علم امیر المومنین علی علیه السلام است.

 

 

 

 

1 - عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص78.

2 - عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه آقا نجفى ؛ ج‏2 ؛ ص312

3 - الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) ؛ ج‏2 ؛ ص375

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۴/۲۱
  • ۶۰۱ نمایش
  • هاشم سرابندی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی