هر چند ناتوان شدى اما زپا نیفت
اى هشتمین عزیز،عزیز خدا نیفت
می ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد زپا بیفت ولى بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیرى نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت
مردم میان شهر تماشات می کنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت
دامان هیچکس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
اى هشتمین عزیز،عزیز خدا نیفت
می ترسم آن که در بریزد به پهلویت
باشد زپا بیفت ولى بی هوا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیرى نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت
مردم میان شهر تماشات می کنند
این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت
دامان هیچکس به سرت سر نمی زند
حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت
تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن
اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت
- ۳ نظر
- ۲۴ دی ۹۱ ، ۰۰:۴۶
- ۱۲۷۴ نمایش